کنکور بلای خانمان سوز !
نوشته شده توسط : عسل

تنها آرزو !!!!!

 

روزی روزگاری یکی از دانش آموزان نحیف و ظریف و لاغر و بذبخت و ... تیزهوشانی وقتی داشت برگه های امتحانی شو مرتب میکرد لابلای برگه ها یه چراغ جادو رو پیدا کرد ! اون موقع سریع دست کشید روی چراغ !

دید یه غول زشت خیک گنده اومد بیرون ! اما خونسردی شو حفظ کرد چون از اون بدتر هم دیده بود ( ناظم شون ! )

غول با سر و صدا فین شو بالا کشید و گفت : چیه ؟! چیکار داری ؟؟؟

دانش آموز بدبخت که ذوق مرگ شده بود گفت : میتونم یه آرزو کنم ؟

غول یه نگاه عاقل اندر سفیه کرد و گفت : نوچ !

دانش آموز سمپادی بیچاره گفت : خواهش میکنم بزار یه آرزو کنم !

غول که دلش سوخته بود گفت : باشه ! فقط سریع !

دانش آموز قصه ما هم گفت : من آرزو میکنم که کنکور نفر اول بشم !

اما از اونجایی که غول مزخرف قصه ما آلزایمر داشت ( مال بلاد چین بوده ) فکر کرد که دانش آموزه آرزو کرده که کنکور نده ... پس در نتیجه قانونی اومد که کنکور حذف بشه !!!!!




:: بازدید از این مطلب : 729
|
امتیاز مطلب : 275
|
تعداد امتیازدهندگان : 80
|
مجموع امتیاز : 80
تاریخ انتشار : 18 آذر 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: